روشنگری اجتماعی

 

 

و با نفی تمامی ارزشهای انسانی در خویش،آنها را برای خدایش اثبات می کند و این است که به چشم می بینیم،انسانهای فقیر،خدائی غنی دارند و هرچه این انسان فقیر تر،خدایش غنی تر و هرچه او ضعیف تر،این قوی تر...

 

در اسلام،طاعت که ظاهراً متّهم ترین اصل مذهبی در نفی اصالت انسان و محکومیّت ارادهء انسانی در قبال خدا است،بزرگترین عامل رشد وجودی انسان زمینی است در مسیر تکامل ذاتی او به سوی قدرت،آگاهی و خلّاقیّت و حاکمیّت مطلق بر طبیعت و بر سرشت و سرنوشت خویش،یعنی خدا گونه شدن:عبدی اطعنی حتّی اجعلک مثلی.

 

چگونه طاعت،انسان را به سوی قدرت رهنمون می شود؟علم،پاسخ این سؤال را به روشنی داده است.مگر نه انسان امروز،قدرت و حاکمیّت خویش را بر طبیعت،مرهون طاعت خویش از قوانین علمی است؟کدام اراده ای می تواند بر عوامل مادّی و قوانین جبری فیزیک و جامعه،حاکمیّت بخشد و دلخواه خویش را بر جبر محیط،مسلّط کند و از زندان جبر مادّی برهد؟ جز اراده ای که نسبت به طبیعت و تاریخ،آگاه تر است و در برابر قوانین جبری مطیع تر؟ «طاعت آگاهانه» است که انسان امروز را از صورت «ساختهء محیط» به «سازندهء محیط» تحوّل می بخشد و این عالیترین جهت تکاملی انسان است.

 

تمامی اتّهاماتی که روشنفکران و دانشمندان ضدّ مذهبی به روح مذهبی و عقیدهء خداپرستی وارد آورده اند،با همهء اختلافها و تضادّهائی که باهم دارند،درست است:امّا،اینان همه،«واقعیّت» را ملاک قضاوت خویش گرفته اند و جست و جو برای دست یافتن به «حقیقت» دین را رها کرده اند.در حالیکه بینش علمی ایجاب می کند که عوامل تاریخی و اجتماعی را که موجب تغییر و تحوّل و گاه مسخ و حتّی قلب ماهیّت یک امر میشوند در نظر بگیریم و نقش اجتماعی یا حتّی تاریخی یک امر را در  صورت واقعیّت موجود آن،تعمیم ندهیم و آن را ملاک قضاوتی کلّی و مطلق دربارهء آن امر نگیریم و این،اصلی است که بینش دیالکتیکی،بیش از بینش منطقی،که به کلّیّات مجرّد و مطلق و لایتغیّر وابسته است،باید بدان پای بند باشد.

 

ادامه دارد...